25 شوال، سالگرد شهادت عالم آل محمد علیهم السلام امام جعفر صادق علیه السلام را به محضر بقیه الله الأعظم أرواحنا فداه و تمامى شیعیان و پیروان حضرتش تسلیت و تعزیت عرض مى نماییم. باشد که از پیروان راستین مکتب آن امام همام بوده، و فرمایشات وسفارشات ایشان را توشه راهمان قرار دهیم.
امام صادق -علیه السلام- از دیدگاه علمای مخالف: و اما از بزرگان علمای عامه زیادند کسانى که درباره ایشان سخنها گفتهاند و مقالات با ارزش به رشته تحریر کشیدهاند ولى ما در اینجا به اختصار به طور مستند و مستدل نظر تنى چند از اعلام ایشان را دربارهى آن حضرت ذکر مىکنیم.
مالک بن انس (رئیس فرقه مالکی ها)
مالک بن أنس گفته است: مَا رَأتْ عَیْنٌ، وَ لَا سَمِعَتْ اذُنٌ، وَ لَا خَطَرَ عَلَى قَلْبِ بَشَرٍ أفْضَلُ مِنْ جَعْفَرٍ الصَّادِقِ فَضْلًا وَ عِلْماً وَ عِبَادَةً وَ وَرَعاً. [1] «هیچ چشمى ندیده است، و هیچ گوشى نشنیده است، و بر دل هیچ بشرى خطور نکرده است کسى که از جهت فضل و علم و عبادت و ورع افضل از جعفر الصّادق بوده باشد.»
ابوحنیفه (رئیس فرقه حنفی ها)
ابوحنیفه گفته است: «فقیهتر از جعفر بن محمد به چشم ندیدهام.» [2]
شافعى(رئیس فرقه شافعی ها)
ابن حجر عسقلانى گفته است: اسحاق بن راهویه گفت به شافعى گفتم: جعفر بن محمد نزد تو چگونه است؟ شافعى گفت: «ثقة»[3] یعنى «مورد اعتماد و اطمینان کامل من است.»
عمرو بن المقدام
ابونعیم اصفهانى در کتابش به نام حلیة الأولیاء از عمرو بن المقدام نقل مىکند که گفت: «کنت اذا نظرت الى جعفر بن محمد علمت انه من سلالة النبیین»؛ «چون نگاه به جعفر بن محمد مىکردم مىدانستم که او از سلاله پیامبران است.» [4]
ابن حبان
ابن حبان گفته: «وى از سادات اهل بیت است که فقیه و علیم و فاضل بود و به سخنش نیازمند بودیم.» و در روایت دیگرى آمده است که وى تنها کسى بود که همه فقها و علما و فضلا محتاج و نیازمند سخنش بودند. [5]
ابن ابى حاتم
و در جاى دیگر ابن حجر عسقلانى در کتاب تهذیب التهذیب از ابن ابى حاتم نقل مىکند که گفت از قول پدرش: (جعفر الصادق) ثقة لایسأل عنه. [6] یعنى: «امام جعفر صادق(علیه السلام) شخصیت مورد اطمینانى است که نیاز نیست درباره او از کسى پرسش شود.»
ابن حجر هیثمى
وى که یکى دیگر از مؤلفین به نام اهل تسنن بشمار مىآید در کتاب خود موسوم به الصواعق المحرقه موضوعى را در رابطه به این که شش فرزند از سلاله پاک محمد بن على (علیهم السلام) به دنیا آمدند که افضل و کاملتر از همه آنها امام جعفر صادق (علیه السلام) بودند که پس از وى خلیفه و وصى ایشان شدند و مردم از علوم منتشره ایشان به تمامى شهرها سخن گفتهاند و پیشوایان بزرگى از او حدیث روایت کردهاند. [7]
شبلنجى
از مؤلفین مشهور علمای عامه است در کتاب معروفش به اسم نورالابصار نوشته است: «کان جعفر الصادق(رضی الله عنه) مستجابا لدعوة و اذا سأل الله شیئاً لم یتم قوله الا و هو بین یدیه.» [8] یعنى: جعفر صادق (رضی الله عنه) مستجاب الدعوه بود و دعایش همیشه مورد قبول حق تعالى واقع مىشد و چون از خداوند چیزى مىخواست هنوز قولش پایان نیافته بود چیز مورد نظر برایش مهیا بود.
خیر الدین الزرکلى
وى یکى دیگر از مؤلفین علمای عامه مىباشد که تألیفاتی را از خود به یادگار گذاشته است او در کتاب الاعلام درباره امام جعفر صادق (علیه السلام) نوشته: «کان من أجلّاء التابعین و له منزلة رفیعة فى العلم. أخذ عنه جماعة، منهم الإمامان ابوحنیفة و مالک و لقب بالصادق لأنه لم یعرف عنه الکذب قط له اخبار مع الخلفاء من بنى العباس و کان جریئاً علیهم صداعاً بالحق.» [9] یعنى: امام جعفر صادق (علیه السلام) از بزرگان تابعین بشمار مىرود و در علم و دانش داراى منزلتى رفیع است و جماعت زیادى از او کسب علم کردهاند که از جمله آنها دو نفر از پیشوایان عامه امام ابوحنیفه و امام مالک هستند و لقبشان صادق است به خاطر این که هرگز کسى از او کذب نشنیده است و در خبرهاى مربوط به او آمده است که وى براى اعتلاء حق پیوسته علیه خلفاى بنى عباس در ستیز بوده و به مبارزه پرداخته است.
محمد فرید وجدى
این نویسنده به نام نیز که صاحب تألیفات متعددى مىباشد در دائرةالمعارف مشهور خود از امام جعفر صادق علیه السلام صحبت به میان آورده و به عنوان یک عالم غیر شیعه مىنویسد: «ابوعبدالله جعفر الصادق بن محمدالباقر بن على زین العابدین ابن الحسین بن على ابن ابیطالب هو احد الأئمة الأثنى عشر على مذهب الامامیة کان من سادات اهل البیت النبوی، لقب الصادق لصدقه فی کلامه کان من افاضل الناس.» [10] یعنى: ابوعبدالله جعفر الصادق فرزند محمد باقر فرزند على زین العابدین فرزند حسین فرزند على فرزند ابیطالب یکى از ائمه دوازدهگانه مذهب امامیه است وى از سادات نبوى (صلى الله علیه و آله) مىباشد و به دلیل صداقت در گفتارش به صادق ملقب شده است و یکى از بزرگان زمان خود در میان مردم است.
ابو زهره
محمد ابو زهره از دیگر نویسندگان مخالفین در کتابى که به نام الامام الصادق به رشته تحریر کشیده است درباره حضرت مىنویسد: «امام صادق(علیه السلام) در طول مدت زندگى پر برکتش همیشه در طلب حق بود و هرگز پردهاى از ریب و شک و تردید بر قلب او مشاهده نشد و کارهایش به مقتضیات کجاندیشى سیاستمداران زمانش رنگ نباخت و لذا هنگامى که رحلت فرمود عالم اسلامى فقدان او را کاملا حس کرد زیرا که یاد او هر زبانى را عطرآگین مىساخت و همه علماء و اندیشمندان بر فضل او اجماعاً معترفند.»
و اضافه مىکند «علماء اسلام در هیچ مسألهاى آنگونه که بر فضل امام صادق و دانش او اجماع نمودهاند علیرغم اختلاف طوائفشان در امرى به این شکل اجماع ننمودهاند و تعداد زیادى از ائمه اهل تسنن هستند که معاصر با ایشان بودند و هم عصر با ایشان زیسته و از محضر مبارکشان فیض بردهاند و بدین سان وى به پیشوایى علمى زمانش کاملا شایسته بوده همچنان که این شایستگى را قبل از او پدر و جدش رضى الله عنهم اجمعین داشتهاند. و همه پیشوایان راه هدایت به آنها اقتداء نموده و از حرفهاى آنها اقتباس نمودهاند.» [11]
ذهبى در کتاب تذکرة الحفاظ یاد کرده است حضرت فرزند محمد بن على بن حسین بن على بن ابىطالب (علیهم السلام) است. و از قبیله بنىهاشم است. روز یکشنبه و بنا به روایت دیگرى روز دوشنبه در حالى که سیزده شب از ماه ربیعالاول باقى بود در سال 83 هجرى در مدینه منوره دیده به جهان گشود و همزمان با روز ولادت رسول اعظم حضرت محمد بن عبدالله (صلى الله علیه و آله) مىباشد و در سال 148 هجرى در سن 68 سالگى به دست منصور دوانیقى به شهادت رسیده و به دیار باقى شتافتند و در جنة البقیع در کنار قبرى که پدر بزرگوارشان امام باقر (علیه السلام) و جدشان امام على زین العابدین (علیه السلام) قرار داشتند مدفون گردیدند.
و الفضل ما شهدت به الأعداء
پی نوشت:
1-این نقل از دکتر سید محمد تیجانى تونسى- زاده الله شرفاً- در کتاب خود: «لاکون مع الصّادقین» ص 148 از کتاب «مناقب آل ابى طالب فى احوال الإمام الصادق علیه السلام» است.
2- تذکرة الحفاظ، ج 1، ص 166
3- تهذیب التهذیب، ج 2، ص 103
4- حلیة الاولیاء، ج 3، ص 193
5- تهذیب التهذیب، ج 2، ص 104
6- تهذیب التهذیب، ج 2، ص 103
7- ابن حجر هیثمى: الصواعق المحرقة، ص 120
8- نورالأبصار، ص 170
9- الاعلام، ج 2، ص 121
10- دائرة المعارف، ج 3، ص 109
11- الإمام الصادق، ص 65 و 68
دیدگاهها (۱)
خانم شیری
۳۱ مرداد ۹۳ ، ۲۳:۴۳
؟پس ضریحت کجاست آقـاجـان ؟روضه خوان ها چرا نمیخوانند ؟گریه ها بی صداست آقـاجـان !گنبدی نیست تا دلم بپرد ... پا به پای کبوتران شما
...کاش میشد که دانه ای گیرم ... امشب از دست مهربان ِ شما ...حرف ِ گلدسته را نباید زد ، تا حسودان شهر بسیارند ...از شما خانواده آقـاجـان ، در
مدینه همه طلبکارند !حیف آن چاه ها که حیـدر کند !چقدر مادرت دعاشان کرد !عوض آن همه محبت ها ، این مدینه چه خوب جبران کرد !کاش ایران
میامدی آقـا ...نزد ما اهل بیت محترمند !پیر مظلومِ بی حرم ، اینجا ...پسران ِ تو صاحب حرمند !کاش ایران میامدی آقـا ...مُلک ِ ری قبله ی ولا میشد
!مثل مشهد برایتان اینجا ...مشهد الصادقی بنا میشد !کاش ایران میامدی آقـا ...در مدینه غریب افتادید !من بمیرم برایتان ؛ گیرِ عده ای نانجیب افتادید ...
پاسخ:
۱ شهریور ۹۳، ۰۲:۲۸