همدلی و هم زبانی راه حکومت در دلها
در روابط اجتماعى، کسانى بر دلها حکومت میکنند که دلشان را خانه مهر و محبت مردم کرده باشند. برعکس، آنان که «خود» را بیش از همه میپسندند و «خود» را بیش از دیگران دوست دارند و آسایش و راحتى خود را بر دیگران ترجیح میدهند، ... نه نزد خدا و رسول اعتبارى دارند، نه در دل و جان مردم، جایى و موقعیتى!. گوهر «خدمتگزارى به مردم»، تنها در دلهاى وارسته از منیت و خودخواهى یافت میشود. خداى مهربان، بندگانش را دوست دارد. کسانى را هم که به بندگان خدا خدمت و مهربانى کنند، دوست میدارد و این مقتضاى محبت و علاقه است.
امام على (علیه السلام) در مورد روش برخورد با مسلمان نیز فرمود: ان ا... یحب المرء المسلم الذى یحب لاخیه ما یحب لنفسه و یکره له ما یکره لنفسه؛ خداوند دوست دارد آن مسلمانى را که آنچه را براى خود میخواهد براى برادر دینی اش هم بخواهد و آنچه را براى خویشتن نمی خواهد براى او هم نخواهد (محاسن برقى، ج 1، ص 10). امام صادق (علیه السلام) درمورد ارزش دیدار برادران فرمود: من زار اخاه فى ا...، قال ا... عزوجل: ایاى زرت و ثوابک على و لست ارضى لک ثوابا دون الجنة؛ هر کس براى خدا از برادرش دیدار کند، خداوند عزوجل میفرماید مرا دیدار کرده اى و ثواب تو بر من است و به ثوابى جز بهشت براى تو راضى نمی شوم (اصول کافى، 3/ 255).
تنها یادگار حسینی
5 ربیع الاول وفات حضرت سکینة بنت الحسین (علیها السلام) بر همگان تسلیت باد
حضرت سکینه، دختر ابى عبدالله الحسین علیه السلام و رباب، دختر امرءالقیس است. نام اصلى وى، " آمنه" یا " امیمه" بود و مادرش رباب او را به"سکینه" ملقّب ساخت.(1) او که خواهر على اصغر علیه السلام بود، در کربلا حضور داشت و در عاشورا حدودا ده یا سیزده ساله بود. وى محضر سه امام "پدرش امام حسین، برادرش امام سجاد و برادر زاده اش امام باقر علیه السلام،" را درک کرد.
بنابر نظر مشهور، تاریخنگارانِ معروف نام ده فرزند را برای امام حسین ـ علیهالسّلام ـ ذکر میکنند که شش تن آنها پسر و بقیه دختر میباشند. دختران حضرت ـ علیهالسّلام ـ عبارت بودند از زینب، سکینه، فاطمه و رقیه. همان نخستین روزی که امرءالقیس بن عدی، رئیس قبیله بکر بن وائل اسلام آورد، امیرالمؤمنین علی علیهالسّلام دو فرزندش حسن و حسین علیهماالسّلام را نزد وی برد و فرمود: یا عم؛ من علی بن ابیطالب پسر عمو و داماد رسول خدا هستم و این دو نیز فرزند زادگان اویند. ما میل داریم که با تو پیوند خویشاوندی برقرار کنیم.
ماجرای شتر امام سجاد علیه السلام
حضرت زین العابدین علیه السلام شتری داشت که بر اساس بعضی از روایات بیست و دو بار با او به حج رفته بود، اما در تمامی این مدت حتی یک ضربه تازیانه هم به او نزده بود. امام در شب شهادت خود سفارش کرد به این شتر رسیدگی شود.
وقتی امام به شهادت رسید، شتر یکسره به سوی قبر مطهر امام رفت، در حالی که هرگز قبر امام را ندیده بود. خود را به روی قبر انداخت و گردن خود را بر آن می زد و اشک از چشم هایش جاری شده بود.
خبر به حضرت امام باقر علیه السلام رسید. امام کنار قبر پدر رفت و به شتر گفت: «آرام باش. بلند شو خدا تو را مبارک گرداند.» شتر بلند شد و برگشت ولی پس از اندکی باز به قبر برگشت و کارهای قبل را تکرار کرد. امام باقر باز آمد و او را آرام کرد ولی بار سوم فرمود: «او را رها کنید! او میداند که از دنیا خواهد رفت.» سه روز نگذشت که شتر از دنیا رفت.
بحارالانوار، ج 46، ص 147 و 148، حدیث 2 و 3 و 4 به نقل از بصائر الدرجات و اختصاص و کافی ج 1، ص 467، حدیث 2 و 3 و 4
آخرین نظرات
- دستت شما درد نکند خوب است اما فونتی عربی نسخ که می شد بسیار خوب تر می شد.
- یادتون نره سنی یعنی به سنت عمر و خلفا ببینید این ...
- یادتون نره سنی یعنی به سنت عمر و خلفا ببینید این ...
- سلام. خداخیرتون بده. خیلی به دردم خورد
- با تشکر از زحمات شما خدا خیر و برکت به زندگی شما بدهد
- آقایی که خودت را "من"معرفی کردی این فرض غلطی که ...
- اصلا لازم نیست این همه کتاب بخونیم تا به حقیقت پی ...
- اگر شیعه علی نبود اسلام به بی راه می رفت و جهالت ...
- سلام هنوزم این پیامرسان هست؟
- خدا خیر دنیا و آخرت بده بهتون خیلی کمکم شد برای ...