حضرت زینب بعد از تمام شدن خطبه به راه خود ادامه داد تا به دارالاماره رسید. در این هنگام بغض راه گلویش را بست. چرا که او همه جای این خانه را میشناخت. اینجا روزی خانه زینب بود، روزگاری که اسم پدرش علی با عظمتی بیمانند جهان را پر ساخته بود. اشک در دیدگانش حلقه زد. ولی خودداری کرده، مبادا که گریه خوارش کند. زینب دست راستش را به روی قلبش گذاشت. مبادا از هم بپاشد. در آن دم به اتاق بزرگی رسید و دید عبیدالله بن زیاد ملعون در جایی نشسته که پدرش در آنجا مینشست و از میهمانان پذیرایی میکرد. امروز دوباره زینب به درون این خانه پا میگذارد. در حالی که اسیر و داغدار شده، هیچ وقت زینب مانند امروز احتیاج نداشت که به عظمت روحی و نیروی معنویاش اعتماد کند و به اصالت خاندان و شرافت تبارش پناه برد تا آن طوری که شایسته دختر علی و «عقیله بنیهاشم» است، بایستد تا بتواند آن چه را که از او شایسته است، نشان دهد.
زینب که بیارزشترین لباسهایش بر تن و کنیزانش دورش را گرفته بودند، حیا را به عرصه نمایش گذاشت و بدون آن که به امیر سرکش و خونخوار اعتنایی کند، به صورت ناشناس در گوشهای نشست در حالی که سراپای وجود او را شرم، حیا، نجابت و پاکی احاطه کرده بود. «فجلست زینب بنت علی مُتَنَکَّرة» زینب ناشناس نشست. ابنزیاد ملعون پرسید: این زن کیست؟ (سه بار این سؤال را تکرار کرد) حیا و نجابت زینب از یک طرف، علم حضرت به قصد ابن زیاد ملعون برای تحقیر اهل بیت از طرف دیگر اجازه نداد زینب جواب او را بدهد تا آنجا که ابنزیاد ملعون با نیش زبانش نمک به زخم زینب پاشید و برای آزردن او گفت: «کار خدا را نسبت به برادرت و خاندانت چگونه دیدی؟» زینب جوابی کوتاه ولی بسیار زیبا داد که ریشه در کمال حیای او داشت چرا که علی فرمود: «حیا علت هر زیبایی است». حضرت با آرامشی که از حیا و رضای قلبی او حکایت داشت، آن جمله به یاد ماندنی را فرمود: «ما رأیتُ الّا جمیلاً».
دیدگاهها (۱۶)
ذره
۱۹ آذر ۹۲ ، ۰۰:۵۵
خیلی خوشحالم که امشب این مطلب را خواندم....
یا زینب
ذره
۲۱ آذر ۹۲ ، ۱۶:۴۱
سلام....دعوتید
http://zareh.blog.ir/post/237
یا علی
محمدرضا
۲۶ آذر ۹۲ ، ۱۵:۴۳
واگه خوشتون اومد نظر بدین.
با تسلیت این ایام خدا حافظ .[بدرود]
علیرضا فلاح
۲۷ آذر ۹۲ ، ۰۰:۱۶
http://shahid-fahmide.blog.ir
حلقه شهید فهمیده
دوست داشتی پیوند کن خبر بده ممنون
ذره
۲۷ آذر ۹۲ ، ۱۶:۵۴
مثل آب....
http://zareh.blog.ir/post/140
شنیدنی است و نوشیدنی و چشیدنی...
حمید
۲۷ آذر ۹۲ ، ۱۹:۲۷
حمید
۲۷ آذر ۹۲ ، ۱۹:۵۷
ذره
۲۹ آذر ۹۲ ، ۰۰:۲۴
اگر هوای شورش داری...بسم الله
http://zareh.blog.ir/post/259
یا علی
ذره
۰۲ دی ۹۲ ، ۰۹:۳۴
************************
شرح حدیث....آیت الله آقا مجتبی تهرانی رحمه الله علیه....
ترجمه حدیث: حضرت امیر المؤمنین علی علیه السلام فرمودند:
همان طور که خورشید و شب با یکدیگر جمع نمیشوند، محبّت و دل بستگی به خداوند نیز با محبّت و دل بستگی به دنیا جمع نمیشوند.
شرح حدیث: خیلی زیبایی در این روایت دیده میشود. انسان اگر بخواهد بفهمد حبّ به خدا دارد یا نه، راهش چیست؟ این امری نیست که هفتهای و ماهی یا سالی یک بار پیش بیاید، بلکه انسان در هر روز چندین بار بر سر دو راهی دنیا و آخرت قرار میگیرد؛ آن هم نه فقط بُعد وجودی او، بلکه تمام ابعاد وجودیش مثل قلب، عقل، اعضاء و جوارح، دست، پا، زبان، گوش، چشم و حتّی خطورات ذهنیّه او مثل دروغ، غیبت، تهمت، مال حرام خواری، نگاه به نامحرم و... انسان ببیند کدام را انتخاب میکند امر الهی را انتخاب میکند که نور است، یعنی محبّت و دوستی به خداوند را، یا این که معصیت را انتخاب میکند که ظلمت و تاریکی و محبّت و دل بستگی به دنیاست؟
نور و ظلمت در یک جا جمع نمیشوند و دل ظرف محبّت خداوند است و دو شیء و دو چیز در او جای نمیگیرد، محبّت و دل بستگی به خداوند یعنی نورانیّت، نشاط، آرامش، برکت، نیکوکاری. و محبّت و دل بستگی به دنیا، یعنی ظلمت، تاریکی، اضطراب، افسردگی، فساد، گناه و معصیت. حالا انسان ببیند در شبانه روز زندگی خود چه چیز را انتخاب میکند؟ این از عمل انسان معلوم میشود. آیا دل را در اختیار صاحب خانۀ با محبت خود و انجام فرامین او قرار دادهایم؟ یا اینکه با نافرمانی، معصیت و گناه صاحب خانه را از دل بیرون کرده به مستأجر و یا بالاتر به غاصبی که محبّت دنیا و شیطان است داده و دل را بیمار کردهایم؟
انسانی که کارهای شیطانی انجام میدهد و میگوید خدا را دوست دارم، حرفش یک دروغ و فریب شیطان است. او دل را به شیطان تحویل داده است. البته چون خداوند کریم، مهربان و توّاب است، انسان میتواند با توبه و انجام اعمال نیک دل خود را از شیطان پس گرفته و ظرف محبّت خدا کند.
[1]غرر الحِکَم و دُرر الکَلِم، صفحه 141، روایت 2513
****************
آقا مجتبی...
http://zareh.blog.ir/post/268
ذره
۰۶ دی ۹۲ ، ۱۲:۳۹
...ویزید بسطامی را پرسیدند که این پایگاه به دعای مادر یافتی این معروفی (شهرت) به چه یافتی؟ گفت: آن را هم به دعای مادر، که شبی مادر از من آب خواست. بنگریستم در خانه آب نبود، کوزه برداشتم.
به جوی رفتم آب بیاوردم.چون بر سر مادر آمدم، خوابش برده بود. با خود گفتم که اگر بیدارش کنم من بزهکار باشم. بایستادم تا مگر بیدار شود. تا بامداد بیدار شد. سربلند کرد و گفت: چرا ایستاده ای؟ قصه بگفتم.
برخاست و نماز کرد و دست بر دعا برداشت و گفت: الهی چنان که این پسر مرا بزرگ و عزیز داشت، اندر میان خلق او را بزرگ و عزیز گردان
یه تکونی به خودت بده
۱۲ دی ۹۲ ، ۰۸:۰۸
وبلاگ بسیار آموزنده و ارزشمندی دارید.
یا حق.
ذره
۱۳ دی ۹۲ ، ۰۲:۳۷
منتظر هدیه شما هستم...
http://zareh.blog.ir/post/282
ربیع الاول مبارکتان باد...
یعقوب
۱۴ دی ۹۲ ، ۱۱:۲۶
به روزم با حرف حساب
با فتنه گران..
یاعلی
حسین
۲۱ دی ۹۲ ، ۱۰:۱۹
آن کس که کشید مادرم بود
هر حرف دل نگفته ام را
با مهر شنید مادرم بود
هنگام مریضی ام به دادم
دلسوز رسید مادرم بود
چون پای مرا گزید خاری
گفت: آخ،دوید مادرم بود
تا قد مرا الف نماید
چون دال خمید مادرم بود
دست دل و دامن ولایش
لبهای من است و خاک پایش
از جنس فرشته هاست مادر
انسان ملک نماست مادر
سوگند به نغمه های بلب
عطرین گل باصفاست مادر
در محضر وی مکن غریبی
با خلق تو آشناست مادر
تاهست بیا و خدمتش کن
چون محترم خداست مادر
روزی نشود که گویی ای وای!
ای وای!خدا کجاست مادر؟
دست دل و دامن ولایش
لبهای من است وخاک پایش
پاسخ:
۲۳ دی ۹۲، ۲۲:۳۲
زیباست
مدرسه علمیه سیادت - مشهد مقدس
۲۱ دی ۹۲ ، ۲۲:۰۷
از طرف حوزه علمیه سیادت – مشهد مقدس خدمت میرسیم
لطفا پایگاه ما را لینک کرده و لوگو سایت را در وب خود قرار دهید
www.siyadat.com
www.talabejavan.ir
ادرس لوگو :
http://siyadat.com/wp-content/uploads/2014/01/لوگو.jpg
*** منتظر پاسخ شما هستیم ***
یا زینب
۲۹ تیر ۹۳ ، ۰۸:۵۴
لطفا از زندگیه شخصیه حضرت زینب «ازهمسروفرزندانش» مطلبی بنویسید
ممنون
پاسخ:
۲۹ تیر ۹۳، ۰۹:۱۲
ممنون از حضورتان!
ارسال می شود..
یاعلی