لما أصبح عبیدالله بن زیاد بعث برأس الحسین علیه السلام فدیر به فی سکک الکوفة کلها و قبائلها. فروی عن زید بن أرقم أنه قال: مر به علی و هو على رمح و أنا فی غرفة لی، فلما حاذانی سمعته یقرأ: "أم حسبت أن أصحاب الکهف و الرقیم کانوا من آیاتنا عجبا" فقف و الله شعری و نادیت: رأسک و الله یابن رسول الله أعجب و أعجب.
زید بن ارقم یکی از صحابه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) میگوید: «روز بعد از ورود اهل بیت (علیهم السلام) به کوفه، ابن زیاد امر کرد تا سر مبارک حضرت سید الشهداء (علیه السلام) را در کوچههاى کوفه و در میان قبائل بگردانند، من در میان غرفه نشسته بودم که سر حسین بن علی(علیهما السلام) را که بالای نیزه بود از نزدیک منزل من عبور دادند. هنگامى که سر مبارک به من نزدیک شد، شنیدم این آیه مبارکه را قرائت مىکند: «أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْکَهْفِ وَ الرَّقِیمِ کانُوا مِنْ آیاتِنا عَجَباً».[1] به خدا قسم از شنیدن این صدا موهاى بدنم راست شد و گفتم: سر مبارکت (با این اعجاز) از داستان اهل کهف نیز شگفتتر است».[2]
شاء اله الکون أن یرفعک |
فاختار فی افق القنا موضعک |
[1]. «آیا گمان کردى اصحاب کهف و رقیم از آیات عجیب ما بودند»، کهف، 9.
[2]. شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج 2، ص 117، کنگره شیخ مفید، قم، چاپ اول، 1413ق.
دیدگاهها
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است.