تمام شیعیان و برخی از اهل سنت معتقدند که خطبه شقشقیه کلام امام امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) است. این خطبه در کتابهای مختلفی – گاه با ذکر سند و گاه بدون آن - نقل شده و برخی از منابع پیش از سید رضی نیز آنرا نقل کردهاند، در نتیجه میتوان اطمینان یافت که سید رضی پدیدآورنده این گفتار نبوده و قبل از او نیز این روایت – شاید با تفاوتهای جزئی - وجود داشته است.
سلسله سندهای مختلفی نیز برای این خطبه ذکر شده است. چه کسانی که قبل از سید رضی میزیستند، و چه بعد از او. اما در مورد محتوای خطبه شقشقیه، باید گفت دلالت این خطبه بر غصب خلافت و همچنین شایستگی علی (علیه السلام) بر این مقام بسیار واضح است و همین موضوع منجر به آن شده تا تلاش شود اصل صحت این نقل زیر سؤال رود!
امام علی (علیه السلام) در بخشی از این خطبه میفرماید:
«هان! به خدا قسم که فلان (ابوبکر) جامه خلافت را پوشید در حالىکه میدانست جایگاه من در خلافت چون محور سنگ آسیاب به آسیاب است، ... اما از خلافت چشم پوشیدم، و روى از آن بر تافتم، ... دیدم خویشتنداری در این امر عاقلانهتر است، پس صبر کردم در حالىکه گویى در دیدهام خاشاک بود، و غصه راه گلویم را بسته بود! میدیدم که میراثم به غارت میرود ...».
سید رضی از علمای شیعه در کتاب معروف خود «نهج البلاغه»؛ خطبهای به نام «شقشقیه» را از امام علی (علیه السلام) نقل میکند که مطالب بسیار کلیدی و مهم در آن وجود دارد.
الف. سند خطبه «شقشقیه»
در مورد سند این روایت اختلافاتی وجود دارد. شیعیان بر این عقیده هستند که امام علی (علیه السلام) این خطبه را بیان فرموده است. بسیاری از محققان در تألیفاتشان این خطبه را نقل کردهاند بدون اینکه خلافی را بیان کرده باشند. اما بسیاری از اهل سنت به این سمت رفتهاند که انتساب این خطبه به علی (علیه السلام) دروغ است و این انکار بدان جهت بوده که این خطبه را مشتمل بر تظلم و شکایت علی (علیه السلام) در امر خلافت دانسته که به وضوح بیانگر غصب این مقام توسط خلیفه اول است.[1]
حال به اختصار به بررسی این دو دیدگاه میپردازیم:
1. برخی از غیر شیعیان اصل انتساب این خطبه را به امیرالمؤمنین (علیه السلام) انکار کرده و برخی پا را فراتر گذاشته و اساساً انتساب کتاب نهج البلاغه به علی (علیه السلام) را نادرست میدانند!: «... کتاب نهج البلاغه و آنچه در آن است از خطبهها و گفتارها منسوب به علی (علیه السلام) است. این کتاب به هیچ وجه نمیتواند به علی (علیه السلام) منتسب شود؛ زیرا با واقعیت علی (علیه السلام) همخوانی ندارد و همچنین به جهت اینکه ضوابط علمی که باید در انتساب گفتارها به دیگران رعایت شود، در آن وجود ندارد و آن اینکه سلسله سند متصلی که این کلمات را به ایشان وصل نماید، موجود نیست؛ زیرا شریف رضی خطبه ها را در قرن چهارم هجری جمع کرده است در حالیکه بین او و علی (علیه السلام) چند قرن فاصله میباشد ...«.[2] نقد این گفتارها که کلیت نهج البلاغه را زیر سؤال میبرند، در کتب و مقالات فراوانی وجود دارد، اما در این نوشتار، در مورد خطبه شقشقیه به ویژه بیان خواهیم نمود که ادعای منتسب نبودن این خطبه به امیر المؤمنین (علیه السلام) ادعای درستی نیست.
2. تقریباً تمام شیعیان و برخی از اهل سنت معتقدند که این خطبه از کلام علی (علیه السلام) بوده و نمیتوان در آن اشکالی را ایجاد کرد. این خطبه دارای نقلهای متفاوتی است. برخی منابع قبل از سید رضی، نیز این حدیث را نقل کردهاند[3] که در نتیجه میتوان گفت سید رضی گوینده این گفتار نبوده و قبل از او نیز این روایت وجود داشته است.
علاوه بر این، مطلبی را ابن ابی الحدید از اهل سنت از اساتید اهل سنت خود نقل میکند که بسیار جالب است:
«استادم أبو الخیر مصدق بن شبیب الواسطی در سال ۶۰۳ هجری قمری برایم نقل میکرد که من این خطبه را نزد استادم شیخ أبی محمد عبد الله معروف به ابن الخشاب خواندم، ... به او گفتم که بسیاری از مردم میگویند این خطبه، کلام سید رضی است. ابن خشاب گفت: سید رضی و غیر سید رضی کجا و این نوع سخنوری و جملات کجا!؟ ... به خدا قسم! این خطبه را در کتابهایی دیدم که دویست سال قبل از به دنیا آمدن رضی، نگارش یافته بودند. اینها را با نگارش علمایی دیدم که خط آنها را میشناختم و از علمایی بودند که قبل از تولد پدر سید رضی میزیستند. ... بسیاری از این خطبه را در کتابهای أبوالقاسم بلخی دیدهام و همچنین بسیاری از آنرا نیز در کتاب إنصاف أبو جعفر بن قبة نیز یافتهام ...».[4]
همچنین کتابهای حدیثی، سلسله سندی را نیز برای این خطبه آوردهاند و دقیقاً گفتهاند که این احادیث از چه کسانی نقل شده تا اینکه این سلسله سند را به ابن عباس از امیر المؤمنین علی (علیه السلام) رساندهاند. این بیان سلسله سند، در منابع مختلفی آمده است؛ چه کسانی که قبل از سید رضی میزیستند،[5] و چه پس از ایشان که سلسله سندهای مختلفی را ذکر کردهاند.[6] این رویه به حدی بود که برخی از علمای قدیم درباره سند این خطبه گفتهاند: «جمعی از ناقلان حدیث با سلسله سندهای مختلف این خطبه را از ابن عباس نقل کردهاند».[7]
البته در اینجا بحثی وجود دارد که این خطبه تواتر لفظی نیز دارد یا تنها تواتر معنایی؟! و همچنین آیا تظلم و شکایت آن امام از خلفا وجود داشته است یا نه؟! برخی از محققان در این مورد گفتهاند: «حق این است که کشمکش خلافت میان على (علیه السلام) و کسانى که امر خلافت را در زمان وى در دست داشتند ثابت است و شکایت و تظلّم به تواتر معنوى از آن حضرت صدور یافته است. ما به ضرورت میدانیم که گفتار متضمّن بر تظلّم و شکایت در امر خلافت در فراوانى و شهرت به حدّى است که ممکن نیست همه آنها را تکذیب کرد، بلکه ناگزیر باید بخشى از آنرا تصدیق کرد. همینقدر که صدق شکایت ثابت شد مطلب ثابت است. امّا اینکه خصوصاً با الفاظ معیّنى شکایت صورت گرفته است، متواتر نیست، هر چند بعضى از الفاظ از بعضى دیگر مشهورترند. بنابر این، جایى براى انکار صدور این خطبه از امام علی (علیه السلام) و نسبت دادن آن به سیّد رضى باقى نمیماند؛ زیرا دلیل مخالفان در رد این خطبه، این است که کلام امام (علیه السلام) به صراحت شامل تظلّم و شکایت است و اگر تصریح به تظلّم و شکایت را دلیل بر انکار صدور این خطبه از امام (علیه السلام) بدانیم معنایش این است که معتقد شویم میان امام (علیه السلام) و خلفا اختلاف نبوده است، با اینکه میدانیم این عقیده باطلى است، به خصوص که این خطبه پیش از سیّد رضى در میان علما مشهور بوده است».[8]
ب. محتوای خطبه شقشقیه
پرسشی که در اینجا مطرح میشود این است که بر فرض پذیرش سند، این خطبه چگونه دلالت خواهد داشت که علی (علیه السلام) خلافت را حق خود میدانست و معتقد بود که حق او غصب شده است؟
به نظر میرسد دلالت این خطبه بر این مطلب بسیار واضح است و همین دلالت سبب شد، مخالفان، اصل صحت این نقل را زیر سؤال ببرند. برای بیان این مطلب قسمتهایی از این گفتار قابل استناد است؛ مانند این بخش از خطبه شقشقیه: «هان! به خدا قسم که فلان (ابو بکر پسر ابو قحافه) جامه خلافت را پوشید در حالىکه میدانست جایگاه من در خلافت چون محور سنگ آسیاب به آسیاب است، سیل دانش از وجودم همچون سیل سرازیر میشود، و مرغ اندیشه به قلّه منزلتم نمیرسد. اما از خلافت چشم پوشیدم، و روى از آن برتافتم، و عمیقاً اندیشه کردم که با دست بریده و بدون یاور بجنگم، یا آن عرصه گاه ظلمت کور را تحمل نمایم، فضایى که پیران در آن فرسوده، و کمسالان پیر، و مؤمن تا دیدار حق دچار مشقت میشود! دیدم خویشتنداری در این امر عاقلانهتر است، پس صبر کردم در حالىکه گویى در دیدهام خاشاک بود، و غصه راه گلویم را بسته بود! میدیدم که میراثم به غارت میرود ...».[9] از این کلام و عبارات مشابه آن کاملاً به دست میآید که خلافت حق امام علی (علیه السلام) و شایسته این مقام بود که این مقام توسط برخی دیگر، غصب شده است.[10]
[1]. هاشمی خویى، میرزا حبیب الله، منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغة، محقق، مصحح: میانجى، ابراهیم، ج 2، ص 345، مکتبة الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1400ق.
[2]. رشید رضا، محمد رشید بن علی رضا بن محمد، رسائل السنة و الشیعة، حواشی و تعلیقات: العباد، محمد أحمد، ج 2، ص 144(پاورقی)، دار المنار، قاهرة، چاپ دوم، 1366ق.
[3]. شیخ صدوق، معانی الأخبار، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، ص 361 – 362، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ اول، 1403ق.
[4]. ابن أبی الحدید، عبد الحمید بن هبه الله، شرح نهج البلاغة، محقق و مصحح: ابراهیم، محمد ابوالفضل، ج 1، ص 205 – 206، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، قم، چاپ اول، 1404ق.
[5]. معانی الأخبار، ص 361؛ شیخ صدوق، علل الشرائع، ج 1، ص 150، کتاب فروشی داوری، قم، چاپ اول، 1385ش.
[6]. شیخ طوسی، الأمالی، ص 372، دار الثقافة، قم، چاپ اول، 1414ق؛ ابن طاووس، علی بن موسی، الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف، محقق و مصحح: عاشور، علی، ج 2، ص 418، نشر خیام، قم، چاپ اول، 1400ق؛ بحرانی، سید هاشم، حلیة الأبرار فی أحوال محمّد و آله الأطهار (علیهم السلام)، ج 2، ص 289، مؤسسة المعارف الإسلامیة، قم، چاپ اول، 1411ق؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج 29، ص 479، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403ق.
[7]. شیخ مفید، الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج 1، ص 287، کنگره شیخ مفید، قم، چاپ اول، 1413ق.
[8]. ابن میثم، میثم بن علی، شرح نهج البلاغة، ترجمه: عطایی، محمدرضا، روحانی، حبیب، ج 1، ص 499، بنیاد پژوهشهای اسلامی، مشهد، چاپ یکم، 1385ش.
[9]. شریف الرضی، محمد بن حسین، خطبه 3، نهج البلاغة، محقق و مصحح: صالح، صبحی، ص 48، هجرت، قم، چاپ اول، 1414ق: «أَمَا وَ اللَّهِ لَقَدْ تَقَمَّصَهَا فُلَانٌ [ابْنُ أَبِی قُحَافَةَ] وَ إِنَّهُ لَیَعْلَمُ أَنَّ مَحَلِّی مِنْهَا مَحَلُّ الْقُطْبِ مِنَ الرَّحَى یَنْحَدِرُ عَنِّی السَّیْلُ وَ لَا یَرْقَى إِلَیَّ الطَّیْرُ فَسَدَلْتُ دُونَهَا ثَوْباً وَ طَوَیْتُ عَنْهَا کَشْحاً وَ طَفِقْتُ أَرْتَئِی بَیْنَ أَنْ أَصُولَ بِیَدٍ جَذَّاءَ أَوْ أَصْبِرَ عَلَى طَخْیَةٍ عَمْیَاءَ یَهْرَمُ فِیهَا الْکَبِیرُ وَ یَشِیبُ فِیهَا الصَّغِیرُ وَ یَکْدَحُ فِیهَا مُؤْمِنٌ حَتَّى یَلْقَى رَبَّهُ فَرَأَیْتُ أَنَّ الصَّبْرَ عَلَى هَاتَا أَحْجَى فَصَبَرْتُ وَ فِی الْعَیْنِ قَذًى وَ فِی الْحَلْقِ شَجًا أَرَى تُرَاثِی نَهْباً ...».
دیدگاهها
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است.