سفر مهمی بود. آن قدر گرانسنگ که هرکس میتوانست باید میآمد و با گوشهای خودش میشنید و با چشمهای خودش میدید. سال دهم هجرت و حج آخر... شنیدند بزرگان، نوشتند کاتبان و بعد از آن گفتند حاضران به غایبان که خاتم پیامبران صلی الله علیه و آله گفت از قرآن، گفت از عترت، از حوض کوثر هم گفت؛ و بعد از جداییناپذیری قرآن و عترت تا کنار حوض کوثر و در حضور خود پیامبر، این را هم گفت. کلام تمام نشده بود. پیامبر صلی الله علیه و آله از هلاک نشدن هم گفت. از پیشی نگرفتن بر، از بازنماندن از قرآن و اهلبیتش گفت. و بعد خوشرنگترین و ماناترین صفحهی روزگار آمادهی ورق خوردن شد؛ و این دست ارادهی خدا بود که صفحه را ورق میزد. دستی بالا رفت به نشانهی بالا رفتن پرچمی. پرچم ولایتِ "مردی آنچنان مرد" که چشم دنیا و ما فیها را در تحیر فروگذاشت.
شنیدند بزرگان، نوشتند کاتبان و بعد از آن گفتند حاضران به غایبان که خاتم پیامبران صلی الله علیه و آله؛ ختم کلام را از جانب خدای جهانیان گفت و ماحصلش این شد: آی آدمها! علیُ ولیُ الله.و پیامبر صلی الله علیه و آله نقطهی آخر را گذاشت و انتهای جمله را بست.
و دین کامل شد و نعمت تمام و خداوند راضی.
و بعد از این واقعه بود که شاعران سرودند: "علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را"؛ و بعد از این واقعه بود که کاتبان نوشتند "بِولایتکَ یا علیُ یا علیُ یا علی را. "
و بعد این حدیث...
آن قدر نَقل شد دهان به دهان، که کامها را چون نُقل شیرین کرد.
آن قدر نوشته شد صفحه به صفحه که کتابهای جهان قطور شد.
ثبت شد حرف پیامبر صلی الله علیه و آله در کتابهای جهان: قصهی بالا رفتن دست، قصهی "هرکس من مولای اویم فهذا علی مولاه" و پای آن مهر و تاریخ خورد: غدیر، ولایت علی علیه السلام، هجدهم ذیالحجة.
کانون مهدویت دانشگاه فردوسی مشهد
دیدگاهها (۲)
خادم الشهدا1370
۲۴ مهر ۹۳ ، ۱۱:۵۴
.....................................★........★
.................................................★
..................................................★...........★
..............................................★★..............★
.........★................................★....................★
..........★.........★...................★.....................★
...........★......★★....................★...................★
............★........★★......................★.............★
...★......★..............★.......................★★★★
....★.....★...............★
.......★★..................★......................................★
..................................★★★★★......★★..........★
........★..★................................★...★.....★......★
.................................................★..★........★★★
....................................................★★...............★
.......................................................★..................★
.........................................................★...................★★
رضا
۲۵ شهریور ۹۴ ، ۰۷:۳۸
کِی؟ روز 18 ذی الحجه سال دهم هجری.
کجا؟ منطقه ای میان مکه و مدینه به نام «غدیر خم».
چرا؟ چون آخرین پیامبر، برای خود جانشینی معرفی کرد که نفس او محسوب می شد و هر دو از یک ریشه بودند. و این چنین بود که با هموار شدن مسیر ولایت، شیطان ناله ای زد و بین یارانش با عصبانیت تمام گفت: «اگر این کار سامان بگیرد دیگر معصیت خدا نخواهد شد.»