ابن قُولُوَیْه قمی در کتابش، روایت مفصّلی را از امام صادق علیه السّلام نقل مینماید که فرازهایی از آن حدیث شریف،[1] بدین شرح میباشد:
لَمّا اُسْرِیَ بِالنَّبیِّ صلّی الله علیه و آله إلَی السَماءِ قیلَ لَهُ: إنَّ اللهَ تَبارَکَ وَ تَعالی یَخْتَبِرُکَ فی ثَلاثٍ لِیَنْظُرَ کَیْفَ صَبْرُکَ. قالَ: اُسْلِمُ لِأمْرِکَ یا رَبِّ وَ لا قُوَّةَ لی عَلَی الصَبْرِ إلّا بِکَ؛ فَما هُنَّ؟ قیلَ لَهُ: أوَّلُهُنَّ الْجُوعُ وَ الْأثَرَةُ عَلی نَفْسِکَ وَ عَلی أهْلِکَ لِأهْلِ الْحاجَةِ. قالَ: قَبِلْتُ یا رَبِّ وَ رَضیتُ وَ سَلَّمْتُ وَ مِنْکَ التَوْفیقُ وَ الصَبْرُ؛ هنگامی که پیامبر صلّی الله علیه و آله به سوی آسمان سیر داده شد، به او گفته شد: خداوند تبارک و تعالی در سه چیز تو را امتحان میکند، تا بنگرد که صبر تو چگونه است. پیامبرصلّی الله علیه و آله عرضه داشت: پروردگارا! نسبت به فرمان تو تسلیم هستم و جز به یاری تو، توانی بر این شکیبایی ندارم؛ آنها کداماند؟ به او گفته شد: اوّلین آنها، گرسنگی و ترجیح دادنِ [غذا و دیگر نعمتهای متعلّق به] خود و خانوادهات برای نیازمندان است. عرضه داشت: پروردگارا! پذیرفتم و [نسبت به خواست تو ] خشنود و تسلیم شدم و توفیق و صبر، تنها از جانب توست.
وَ أمَّا الثانیَةُ فَالتَکْذیبُ وَ الْخَوْفُ الشَدیدُ وَ بَذْ لُکَ مُهْجَتَکَ فیَّ، مُحارَبَةُ أهْلِ الْکُفْرِ بِمالِکَ وَ نَفْسِکَ وَ الصَبْرُ عَلی ما یُصیبُکَ مِنْهُمْ مِنَ الْأذی وَ مِنْ أهْلِ النِفاقِ وَ الْألَمِ فِی الْحَرْبِ وَ الْجِراحِ. قالَ: قَبِلْتُ یا رَبِّ وَ رَضیتُ وَ سَلَّمْتُ وَ مِنْکَ التَوْفیقُ وَ الصَبْرُ.
[به پیامبر صلّی الله علیه و آله گفته شد:] امّا دومین [امتحان تو،] تکذیبِ [تو به وسیله دشمنانت] و ترس زیاد [از جانب آنهاست]. و به همین سبب، بهترین کار تو برای من، جنگ با کافران با مال و جانت و صبر بر آنچه از آزار و اذیّت آنها و منافقان به تو میرسد و نیز درد و زخم برداشتن در جنگ [با ایشان] میباشد.
[پیامبر صلّی الله علیه و آله] عرضه داشت: پروردگارا! پذیرفتم و [نسبت به خواست تو] خشنود و تسلیم شدم و توفیق و صبر، تنها از جانب توست.
وَ أمَّا الثالِثَةُ فَما یَلْقی أهْلُ بَیْتِکَ مِنْ بَعْدِکَ مِنَ الْقَتْلِ. أمّا أخُوکَ عَلیٌّ، فَیَلْقی مِنْ اُمَّتِکَ الشَتْمَ وَ التَعْنیفَ وَ التَوْبیخَ وَ الْحِرْمانَ وَ الْجَحْدَ وَ الظُلْمَ. وَ آخِرُ ذلِکَ الْقَتْلُ. فَقالَ: یا رَبِّ قَبِلْتُ وَ رَضیتُ وَ مِنْکَ التَوْفیقُ وَ الصَبْرُ.
[به پیامبر صلّی الله علیه و آله گفته شد:] و امّا سومین [امتحانِ تو]، کشته شدنِ خاندان توست.
امّا برادرت علی، از امّتِ تو، دشنام و سرزنش و توبیخ و محرومیّت و انکار و ستم خواهد دید و پایان آن کشته شدنِ [او ] است.
پس [پیامبر صلّی الله علیه و آله] عرضه داشت: پروردگارا! پذیرفتم و [نسبت به قضای تو ] راضی شدم و توفیق و صبر، تنها از جانب توست.
وَ أمَّا ابْنَتُکَ، فَـتُظْلَمُ وَ تُحْرَمُ وَ یُؤْخَذُ حَـقُّها غَصْباً الَّذی تَجْعَلُهُ لَها وَ تُضْرَبُ وَ هِیَ حامِلٌ وَ یُدْخَلُ عَلَیْها وَ عَلی حَریمِها وَ مَنْزِ لِها بِغَیْرِ إذْنٍ. ثُمَّ یَمَسُّها هَوانٌ وَ ذُلٌّ ثُمَّ لا تَجِدُ مانِعاً وَ تَطْرَحُ ما فی بَطْنِها مِنَ الضَرْبِ وَ تَمُوتُ مِنْ ذلِکَ الضَرْبِ. قالَ: إنّا لِلّهِ وَ إنّا إلَیْهِ راجِعُونَ، قَبِلْتُ یا رَبِّ وَ سَلَّمْتُ وَ مِنْکَ التَوْفیقُ وَ الصَبْرُ...
[پس، از جانب خداوند به او گفته شد:] و امّا دختر تو، پس به او ظلم میشود و [از حقّش] محروم میگردد و حقّش ـ که تو برای او قرار داده بودی ـ، غاصبانه از او گرفته میشود و در حالی که باردار است، کتک زده میشود و [ظالمان و غاصبان،] بدون اجازه به حریم و خانه او وارد میشوند؛ سپس ذلّت و خواری به وی میرسد و مانعی [در برابر ظلم ظالمان] نمییابد و فرزندی که در شکم دارد، به خاطر ضرب و شتم، فرو میاندازد و او (حضرت زهرا علیها السّلام) به خاطر همین ضرب و شتم، خواهد مُرد.
[پیامبر صلّی الله علیه و آله] عرضه داشت: إنّا لله و إنّا إلیه راجعون، پروردگارا! پذیرفتم و [در برابر خواست تو] تسلیم شدم و توفیق و صبر، از جانب توست...
وَ أمَّا ابْنَتـُکَ، فَإنّی اُوقِفُها عِنْدَ عَرْشی فَیُقالُ لَها: إنَّ اللهَ قَدْ حَکَّمَکِ فی خَلْقِهِ فَمَنْ ظَلَمَکِ وَ ظَلَمَ وُلْدَکِ فَاحْکُمی فیهِ بِما أحْبَبْتِ فَإنّی اُجیزُ حُکُومَتَکِ فیهِمْ. فَتَشْهَدُ الْعَرْصَةَ، فَإِذا وُقِّفَ مَنْ ظَلَمَها أمَرَتْ بِهِ إلَی النّارِ، فَیَقُولُ الظالِمُ: وا حَسْرَتاهْ عَلی ما فَرَّطْتُ فی جَنْبِ اللهِ وَ یَتَمَنَّی الْکَرَّةَ وَ یَعَضُّ الظالِمُ عَلی یَدَیْهِ، وَ یَقُولُ: یا لَیْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَسُولِ سَبیلاً یا وَیْلَتی لَیْتَنی لَمْ أتـَّخِذْ فُلاناً خَلیلاً. وَ قالَ: حَتّی إذا جاءَنا قالَ: یا لَیْتَ بَـیْنی وَ بَـیْنَکَ بُعْدَ الْمَشْرِقَیْنِ فَبِئْسَ الْقَرینُ وَ لَنْ یَنْفَعَکُمُ الْیَوْمَ إذْ ظَلَمْتُمْ أنـَّکُمْ فِی الْعَذابِ مُشْتَرِکُونَ. فَیَقُولُ الظالِمُ: أنْتَ تَحْکُمُ بَـیْنَ عِبادِکَ فیما کانُوا فیهِ یَخْتَلِفُونَ، أوِ الْحُکْمُ لِغَیْرِکَ. فَیُقالُ لَهُمْ: ألا لَعْنَةُ اللهِ عَلَی الظالِمینَ الَّذینَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبیلِ اللهِ وَ یَبْغُونَها عِوَجاً وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ کافِرُونَ. وَ أوَّلُ مَنْ یُحْکَمُ فیهِ مُحسنُ بْنُ عَلیٍّ علیه السّلام فی قاتِلِهِ؛ ثُمَّ فی قُنْفُذٍ. فَیُؤْتَیانِ هُوَ وَ صاحِبُهُ فَیُضْرَبانِ بِسیاطٍ مِنْ نارٍ لَوْ وَقَعَ سَوْطٌ مِنْها عَلَی الْبِحارِ لَغَلَتْ مِنْ مَشْرِقِها إلی مَغْرِبِها وَ لَوْ وُضِعَتْ عَلی جِبالِ الدُنْیا لَذابَتْ حَتّی تَصیرَ رِماداً فَیُضْرَبانِ بِها...
[خداوند فرمود:] امّا من دختر تو را [در قیامت] نزد عرشم نگه میدارم. پس به او گفته میشود: خداوند، تو را درباره آفریدگانش داور ساخته، پس هر کس به تو و فرزندان تو ظلم کرده، دربارهاش آن گونه که دوست داری داوری کن؛ که داوری تو را در میان آنها روا میدانم.
پس [حضرت زهرا علیها السّلام] به عرصه [قیامت] مینگرد که ناگاه کسی که به او ظلم کرده را [در پیشگاه او حاضر کرده و] ایستاده نگه میدارند.
[پس] او فرمان میدهد که آن ظالم را در آتش افکنند. آن ظالم میگوید: افسوس بر کوتاهیام درباره جنبُ الله و آرزو میکند که [به دنیا] بازگردد و دستانش را میگزد و میگوید: ای کاش با پیامبر راهی را برگرفته بودم، ای کاش فلان شخص را دوست نمیگرفتم.
[و خداوند] فرمود: چون به نزد ما آید، [به آن که گمراهش کرده و در قیامت همنشین اوست] میگوید: ای کاش بین من و تو فاصله مشرق و مغرب بود؛ که تو چه بد همنشینی هستی.
[پس به آنها گفته میشود:] چون شما ستم کردهاید، [عذرخواهی شما] هرگز سودی به شما نمیرساند و شما در عذاب [الهی] با هم شریک خواهید بود.
پس آن ظالم میگوید: [خدایا!] تو، در میان بندگانت ـ در آنچه اختلاف داشتهاند ـ داوری میکنی و یا داوری، برای غیر توست؟!
پس به آن [ستمگر]ها گفته میشود: آگاه باشید که لعنتِ خدا بر ستمکاران باد؛ کسانی که [مردم را] از راه [راستِ] خدا باز میدارند و آن را کج میخواهند [جلوه دهند] و به آخرت کافرند.
و اوّلین کسی که درباره او قضاوت میشود، محسن بن علی است که درباره قاتل او قضاوت خواهد شد. سپس درباره قنفذ [دادرسی خواهد شد].
پس او و همنشینش (عمر و ابوبکر) را میآورند و با شلّاقهایی از آتش به آن دو میزنند که اگر یکی از آن شلّاقها بر دریاها گذاشته شود، از شرق تا غربِ آنها به جوش میآید؛ و اگر روی کوههای دنیا گذاشته شود، آنها ذوب گشته، خاکستر میگردند. پس آن دو نفر با آن شلّاقها زده خواهند شد...
واژگان کلیدی
تَطْرَحُ ما فی بَطْنِها: جنین را بر زمین میاندازد، نوزادی که در رحم مرده است را به دنیا میآورد.
یادداشتهای پراکنده
یکی از راویانِ این حدیث، فردی به نام «عبدالله بن عبدالرحمان الْأصَم» میباشد.
در برخی کتابهای رجالی، تضعیفی در شأن او ابراز شده است که نیازمند به پاسخگویی میباشد:
مقدّمه یکم:
اگر راوی ثقه و مورد اطمینانی که از جلالتِ قدر، شهرت و اعتبار فراگیری برخوردار بوده و در کتابهای رجالی علمای شیعه نیز نقیصه «کثرتِ نقل از راویان ضعیف»، در شأن وی ذکر نشده باشد، «احادیثِ متعدّدی» را، از فردی ـ که آیندگان، وی را در کتابهای رجالی ضعیف شمردهاند ـ ، نقل نماید؛ همین امر، قرینه معتبری است که کاشف از:
«وثاقتِ آن فرد و اعتبار اَخبارش» میباشد.
مقدّمه دوم:
از مسلّمترین مباحثِ علم رجال، پایبندی بزرگانی همچون «نَجاشی» به یادآوری نقیصه «نقل از ضعفا»، حتّی در شأنِ راویانی است که در جلالت و وثاقتِ خودِ آنان، اندکْ تردیدی راه ندارد.[2]
با توجّه به مقدّمهچینی فوق، خاطر نشان میگردد:
جناب ثقةُ الْإسلام ابوجعفر محمّد بن اسحاق کُلَیْنیقدّسسرّه، مؤلّف کتاب شریف «الکافی» ـ که نَجاشی وی را با عباراتی همچون: «... وَ کانَ أوْثَقَ الناسِ فِی الْحَدیثِ وَ أثْبَتَهُمْ...»
میستاید ـ، حدّاقل 44 مرتبه از «عبدالله بن عبدالرحمان الْأصَم» روایت نقل کرده است که از «مدح عملی او» و «اعتبار نقلها و روایتهایش»، حکایت دارد.
دیدگاهها (۱)
عرفان
۰۹ اسفند ۹۴ ، ۱۷:۱۷
نماز نخوانید و در نماز جمعه شرکت نکنید
ولایت فقیه را تنها بگذارید و به حرف هایش گوش نکنید
خواهران لطفا حجاب را رعایت نکیند
رفتم زدم پس کلش گفتم داری چیکار می کنی این چه وضع خودنه؟!!!!!
گفت من فقط برعکس خوندم و تو عصبانی شدی،پس چرا وقتی اینا رو به چشم خودت میبینی عصبانی نمی شی؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!
هیچ جوابی نداشتم که بهش بدم