بی حجابی در ایران
یکی از ثمرات هجوم غرب به ایران همین تغییر لباس و رواج برهنگی در میان قشرهایی از جامعه بوده است و از آن در رژیم طاغوت تحت عنوان «کشف حجاب» و در این اواخر «رفع حجاب» یاد می شد و در حقیقت چیزی جز مبارزه با پوشش اسلامی و ترویج لباس غربی نبود. اجرای این برنامه محتاج دو شرط بود: نخست یک زمینه فرهنگی و اجتماعی برای پذیرش لباس غربی و دوم یک عامل اجرا که زور داشته باشد و به اسلام اعتقاد نداشته باشد. عامل دوم رضاخان، مأمور و سرسپرده دولت استعمارگر انگلیس بود که وظیفه داشت «ایران را هر چه زودتر از حضیض ذلت به اوج عزت برساند و از گمراهی به شاهراه ترقی هدایت نماید!» و در پی اجرای همین مأموریت موظف بود به زور لباس مردان را متحدالشکل کند و بر سر همه آنها کلاه پهلوی بگذارد و چادر را نیز از سر زنان بردارد. اما شرط اول، یعنی زمینه فرهنگی و اجتماعی پذیرش لباس غربی را، غربزده ها تامین کردند. آنان اسلام را نمی شناختند و به غرب خوشبینی مطلق داشتند. بیگانه با خویش و چشم بسته، دلبسته بیگانه بودند. در واقع این قشر معدود همان قشری بودند که قبل از فرو رفتن در لباس غربی و قبل از به دست گرفتن پرچم فرهنگ غرب، آن فرهنگ را پذیرفته بودند و تغییر لباس، آخرین و بیرونی ترین پوسته ای بود که در وجود آنها تغییر می کرد. این امر به ظاهر کم اهمیت تنها در جامعه ما اتفاق نیفتاد، در همه مشرق زمین، بسیاری از مردم به دنبال تسلیم در برابر فرهنگ غرب، جامه غربی به تن کردند. در لباس مردان -که خود البته غربی است- کراوات ظاهرا قطعه کوچک کم اهمیتی است، اما قبول آن در مشرق زمین در حقیقت نشانه یک تحول عظیم فرهنگی است. اگر پذیرش لباس غربی نتیجه سلطه فرهنگی غرب و خود باختگی شرق نیست چرا تاکنون دیده نشده است که حتی یک نمونه از خصوصیات لباس شرقی در مغرب زمین پذیرفته شود و رواج یابد؟ ساده انگاشتن این مسائل نشانه ساده لوحی است.
آیا انقلاب اسلامی زنان را مجبور به پوشیدن چادر کرد؟
درگیری در مسجدگوهرشاد در زمان رضاشاه
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی فتن٬ از اوایل دهه پنجاه تعداد کسانی که پایبند به ارزشهای اسلامی مانند نماز، روزه و حجاب بودند رو به گسترش نهاد. در بین ارزشهای اسلامی حجاب معنای دیگری داشت. پس از اقدامات نابخردانهی رضاشاه در تحمیل بیحجابی به زنان مسلمان و واقعهی گوهرشاد، مسئله حجاب بزرگترین چالش بین روحانیت و رژیم پهلوی شد. از آن به بعد حجاب نه تنها به عنوان یک واجب شرعی و یک سنت اسلامی، بلکه به عنوان نمادی سیاسی- مذهبی بین روحانیت و رژیم محل نزاع و جدال قرار گرفت.
شاه حجاب را سمبل عقب ماندگی و بیحجابی را لازمهی پیشرفت جامعه میدانست. شاه پوشیدن چادر را هنگام «راندن اتومبیل و کار کردن در اداره و یا در کسوت پزشک و وکیل دعاوی بسیار سخت» میدانست[1]. او چنان از آینده و چادر نگران بود که میگفت: «چگونه میتوانیم در آینده جامعهای خشنود و خوشوقت بسازیم که در آن بچهها دارای مادرانی در کفن سیاه باشند.»[2]
آخرین نظرات
- دستت شما درد نکند خوب است اما فونتی عربی نسخ که می شد بسیار خوب تر می شد.
- یادتون نره سنی یعنی به سنت عمر و خلفا ببینید این ...
- یادتون نره سنی یعنی به سنت عمر و خلفا ببینید این ...
- سلام. خداخیرتون بده. خیلی به دردم خورد
- با تشکر از زحمات شما خدا خیر و برکت به زندگی شما بدهد
- آقایی که خودت را "من"معرفی کردی این فرض غلطی که ...
- اصلا لازم نیست این همه کتاب بخونیم تا به حقیقت پی ...
- اگر شیعه علی نبود اسلام به بی راه می رفت و جهالت ...
- سلام هنوزم این پیامرسان هست؟
- خدا خیر دنیا و آخرت بده بهتون خیلی کمکم شد برای ...