پنجمین فرزند اولین سپر ولایت
حضرت محسن علیه السّلام فرزند سقط شده
مناظره حضرت زهرا علیها السلام با ابو بکر
بخشى از دفاعیه حضرت زهراء (سلام الله علیها) استنادها و استدلالهاى متنوع علمى است که هم جنبه عقلى دارد و هم نقلى، و در قسم نقلى از دو زاویه به اثبات حقوق خویش پرداخته است، یکى قرآن و دوم سنت که به مواردى از آن اشاره مىکنیم
الف: تمسک به قرآن
استفاده و استناد به قرآن در رأس گفتگوى علمى حضرت زهراء (سلام الله علیها) قراردارد که به یقین هر منصفى را به تفکر و اندیشه وادار مىکند.
ذهبى حدیثى نقل مىکند که فاطمه در آن به آیه خمس استناد نموده است، متن حدیث چنین است:و قال الولید بن مسلم، وعمر بن عبد الواحد: ثنا صدقة أبو معاویة، عن محمد بن عبد الله بن محمد بن عبد الرحمن بن أبی بکر الصدیق، عن یزید الرقاشی، عن أنس أن فاطمة أتت أبا بکر فقالت: قد علمت الذی خلفنا عنه من الصدقات أهل البیت ثم قرأت علیه " واعلموا أنما غنمتم من شیء فإن لله خمسه وللرسول " إلى آخر الآیة... . انس مىگوید: فاطمه نزد ابوبکر آمد و گفت: تو خوب مىدانى که بهره ما از اموال باقى مانده چیست، سپس این آیه را بر ابوبکر خواند: بدانید هر چیزى که به غنیمت گرفتید، یک پنجم آن براى خدا و رسول و...
ممنوعیت نام گذاری به نام محمد
آیا نامگذارى به نام محمد ـصلى الله علیه و آله و سلّمـ و یکى از نام هاى پیامبران ممنوع و حرام است؟ پس چرا عمر طى بخشنامه اى به کوفه، نام گذارى به نام پیامبران را ممنوع کرد و در مدینه نیز دستور داد هر کس به نام «محمد» است باید آنرا تغییر دهد؟ امام عینى مى گوید: «کان عمر کتب الى أهل الکوفة: لاتسموا احداً باسم نبی، و أمر جماعة بالمدینة بتغییر أسماء أبناءهم المسمّین بمحمد ـ صلى الله علیه و آله و سلّمـ حتى ذکر له جماعة من الصحابة انه ـصلى الله علیه و آله و سلّمـ اذن لهم فی ذلک فترکهم.([76]) راستى کار بنى امیه ـ در کشتن افراد هم نام على([77]) ـ و کار عمر در ممانعت از نامگذارى به نام «محمد» مکمل یکدیگر و در برگیرنده یک پیام و گام برداشتن در یک مسیر و براى یک هدف مشترک نیست؟
فرهنگ و ادب خلیفه دوم
عمر بن خطاب مؤدب نبوده و به هنگام بردن نام پیامبر ـ صلى الله علیه و آله و سلّم ـ و سیده نساء العالمین، تعبیرات غیر مؤدبانه اى به کار مى گرفت. لذا بزرگان از محدثین شما اهل سنت، از او ناراحت شده، و عمر را «أنوک» یعنى احمق خواندند: چنانچه امام ذهبى از امام عبد الرزاق صنعانى این تعبیر را نقل مى کند. زید بن مبارک مى گوید: نزد عبدالرزاق بودیم که حدیث مالک بن اوس خوانده شد تا به اینجا رسید که: عمر به عباس و على خطاب کرده و گفت امّا تو اى عباس آمده اى که میراث پسر برادرت را (یعنى پیامبر اکرم ـصلى الله علیه و آله و سلّمـ) مطالبه کنى. و اما على آمده میراث همسرش را مطالبه کند. عبدالرزاق گفت: نگاه کنید این احمق ـ یعنى عمر ـ چگونه بى ادبانه تعبیر مى کند. و نمى گوید: رسول الله ـ صلى الله علیه و آله و سلّم ـ([70]).
عمر، مردم را علیه علی علیه السلام تحریک می کرد
عمر بن خطاب براى تحت پوشش قرار دادن فرارها و ناکامى ها و هزیمت هاى خود در جبهه هاى اسلام، در دوران خلافت خویش، قریش را بر علیه حضرت على (علیه السلام) تحریک مى کرد و آنان را به گرفتن انتقام کشته هاى خود در جنگها به دست على علیه السلام تشویق مى نمود. چنانچه موفق الدین مقدسى در کتاب خود این مطلب را بیان کرد([69]).
اهداف فرماندهان کشور گشا
انگیزه و هدف بعضى فرماندهان نظامى مسلمانان از کشور گشائى و فتوحات، پر کردن شکم خود و به اسارت گرفتن و خونریزى بوده است؟([67]) آیا این اهداف با هدف پیامبر اکرم (صلوات الله علیه و آله) که به حضرت على (علیه السلام) به هنگام اعزام به یمن فرمود: «لئن یهدی اللّه بک رجلا خیر لک مما طلعت علیه الشمس»([68]) قابل جمع است؟
مخالفت عمر با وصیت پیامبر
عمر بن خطاب شدیداً با وصیت پیامبر اکرم مخالفت کرد و آنرا رد نمود، چنانچه جابر بن عبداللّه مى گوید: إنَّ النبی دعا عند موته بصحیفة لیکتب فیها کتابا لایضِّلون بعده ابداً قال: فخالف علیها عمر بن الخطاب حتى رفضها([62]).
در جاى دیگر گفته است: فکرهنا ذلک أشدَّ الکراهة.([63]) یعنى از این که پیامبر ـ صلى الله علیه و آله و سلّم ـ وصیت کند شدیدا تنفر داشتیم.
تنفر حضرت علی از همنشینی با عمر
حضرت على علیه السلام از مجالست و نشست و برخاست و رودررویى با عمر بن خطاب به شدت متنفر بود، به گونه اى که هر وقت ابوبکر درخواست نشستى با حضرت على علیه السلام مى کرد، حضرت به ایشان شرط مى کرد که کسى همراه او نباشد یعنى عمر همراه او نیاید، چنانچه امام بخارى مى گوید: أرسل ـ علی الى ابی بکر أن إئتنا ولا یأتنا أحد معک کراهیة لمحضر عمر...([55])
با این نصوص و اسناد، چگونه ادعا مى کنید که روابط اهل بیت پیامبر ـصلى الله علیه و آله و سلّم ـ با خلفاء حسنه بوده است؟
عمر از فاصله چهار هزار کیلومتری می دید!
عمر بن خطاب از مدینة الرسول، شهر نهاوند و حرکت نیروهاى مسلمانان را مى دید و با فرمانده آنان به نام ساریه سخن مى گفت او دستور صادر نمود و آنان نیز شنیدند و دستورات او را اجرا کردند و پیروز شدند!
مگر مى توان با چشم غیر مسلح از شهر مدینه، نقطه اى را که چهار هزار کیلومتر فاصله دارد، دید؟ این قضیه با عقل بشر ناسازگار است.
من کلام عمر قاله على المنبر حین کشف له عن ساریة و هو بنهاوند من ارض فارس.([52])
آیا داستان «ساریة الجبل» از دید عقل و عقلاء ساخته و پرداخته بعضى جاهلان از شما اهل سنّت نیست؟ چنانچه عسقلانى درباره شیخین چنین فرموده است.([53])
جماعت اهل سنت از شما سؤال می کنیم ـچنانچه سید محمد بن درویش به این حقیقت اشاره کرده([54])ـ شما درباره عمر غلو مى کنید و او را از یک پیامبر بالاتر مى برید چه پاسخى دارید؟! آیا چنین مقامى را شما براى پیامبران صحیح مى دانید؟
آخرین نظرات
- دستت شما درد نکند خوب است اما فونتی عربی نسخ که می شد بسیار خوب تر می شد.
- یادتون نره سنی یعنی به سنت عمر و خلفا ببینید این ...
- یادتون نره سنی یعنی به سنت عمر و خلفا ببینید این ...
- سلام. خداخیرتون بده. خیلی به دردم خورد
- با تشکر از زحمات شما خدا خیر و برکت به زندگی شما بدهد
- آقایی که خودت را "من"معرفی کردی این فرض غلطی که ...
- اصلا لازم نیست این همه کتاب بخونیم تا به حقیقت پی ...
- اگر شیعه علی نبود اسلام به بی راه می رفت و جهالت ...
- سلام هنوزم این پیامرسان هست؟
- خدا خیر دنیا و آخرت بده بهتون خیلی کمکم شد برای ...