چه کسانی شهید محسوب میشوند؟
شهادت به حکم این که عملی آگاهانه و اختیاری است و در راه و هدفی مقدس است و از هر گونه انگیزه خود گرایانه منزّه و مبرّا است، تحسین انگیز و افتخار آمیز است و عملی قهرمانانه تلقی می شود. میان انواع مرگ ها تنها این نوع از مرگ است که از حیات و زندگی، برتر و مقدس تر و عظیم تر است. مرگی "شهادت" محسوب میشود که با توجه به خطرات احتمالی یا ظنّی یا یقینی فقط به خاطر هدفی مقدس و انسانی و به تعبیر قرآن "فی سبیل الله" از آن استقبال کند. شهادت دو رکن دارد: یکی این که در راه خدا باشد؛ هدف، مقدس باشد و انسان بخواهد جان خود را فدای هدف نماید. دیگر این که آگاهانه صورت گرفته باشد. کلمة شهید و مفهوم شهید در کلمات و مفاهیم اسلامی و در ذهن کسانی که فرهنگشان اسلامی است، مفهومی نورانی و مقدس است و در همه عرف ها توأم با قداست و عظمت است. از نظر اسلام، هر کس به مقام و درجة شهادت نائل آید که اسلام او را با معیارهای خودش شهید بشناسد، یعنی در راه هدف های عالی اسلامی به انگیزه برقراری ارزش های واقعی بشری کشته بشود، به یکی از عالی ترین درجات و مراتبی که یک انسان ممکن است در سیر صعودی خود نائل شود، نائل می گردد.
آیا انقلاب اسلامی زنان را مجبور به پوشیدن چادر کرد؟
درگیری در مسجدگوهرشاد در زمان رضاشاه
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی فتن٬ از اوایل دهه پنجاه تعداد کسانی که پایبند به ارزشهای اسلامی مانند نماز، روزه و حجاب بودند رو به گسترش نهاد. در بین ارزشهای اسلامی حجاب معنای دیگری داشت. پس از اقدامات نابخردانهی رضاشاه در تحمیل بیحجابی به زنان مسلمان و واقعهی گوهرشاد، مسئله حجاب بزرگترین چالش بین روحانیت و رژیم پهلوی شد. از آن به بعد حجاب نه تنها به عنوان یک واجب شرعی و یک سنت اسلامی، بلکه به عنوان نمادی سیاسی- مذهبی بین روحانیت و رژیم محل نزاع و جدال قرار گرفت.
شاه حجاب را سمبل عقب ماندگی و بیحجابی را لازمهی پیشرفت جامعه میدانست. شاه پوشیدن چادر را هنگام «راندن اتومبیل و کار کردن در اداره و یا در کسوت پزشک و وکیل دعاوی بسیار سخت» میدانست[1]. او چنان از آینده و چادر نگران بود که میگفت: «چگونه میتوانیم در آینده جامعهای خشنود و خوشوقت بسازیم که در آن بچهها دارای مادرانی در کفن سیاه باشند.»[2]
فانوس های همیشه روشن!!!
گوش هایم را می گیرم! چشمانم را می بندم! تا ترانه ی دلخراش اصابت شلیک بر تن خسته و پاکت را نشنوم، چه ترانه غم انگیزی!
دشمن وسعتِ سینه ات، دل مهربانت را نشانه گرفته و تو در این نبرد روحت را به پرواز در می آوری، پا هدیه می دهی! دست رها می کنی!
چشمانت را به دوردستها به فصل زندگیم دوخته ای. ای شهیدان روزهای سبز!! در کدامین خاک آرام خفته اید؟! برخیزید و ببینید که اینک، دشمن ِدیرینه وطنم، طلسم ارزش هایم، باورهایم را هدف قرار داده. دیگر از تانک های غول پیکر، از شلیکِ گلوله ها خبری نیست.
دشمن فرهنگم، دینم، قلب پاره ی تنم، مادر، خواهرم، برادرم را در تارهای تنیده ی خود احاطه کرده و می خواهد بذر کهنه و فاسد فرهنگِ خود را بر لباسم، خانه ام، چهره ام، کتابم، آرام آرام در مزرعه سبزِِ امید و فطرتِ پاک خداوندیم بپاشد.
و من غافل از آن! و چشم به امید همت ها، باکری ها، خرازی ها، باقری ها و... هستم.
شمع های همیشه روشن انقلاب! از تن خاک برخیزید و مرا از گودال ِناپیدای دشمن رهایی ببخشایید!!
نقل از: نمره عینک ایمانم!!!
آخرین نظرات
- دستت شما درد نکند خوب است اما فونتی عربی نسخ که می شد بسیار خوب تر می شد.
- یادتون نره سنی یعنی به سنت عمر و خلفا ببینید این ...
- یادتون نره سنی یعنی به سنت عمر و خلفا ببینید این ...
- سلام. خداخیرتون بده. خیلی به دردم خورد
- با تشکر از زحمات شما خدا خیر و برکت به زندگی شما بدهد
- آقایی که خودت را "من"معرفی کردی این فرض غلطی که ...
- اصلا لازم نیست این همه کتاب بخونیم تا به حقیقت پی ...
- اگر شیعه علی نبود اسلام به بی راه می رفت و جهالت ...
- سلام هنوزم این پیامرسان هست؟
- خدا خیر دنیا و آخرت بده بهتون خیلی کمکم شد برای ...